نسخه وارونه پوپولیسم
و خط سازش برای جنبش کارگری !
کامران پایدار

از اینجا رانده و از آنجا مانده، زیگزاگ زدنهای عجولانه، گاهی تب گاهی لرز و گاهی هذیان، این متاسفانه سرگذشت تلخ و نافرجام حزب حمید تقوایی است. حزبی که روزی منصور حکمت آنرا با اتکا به شالوده های اساسی و اصلی اندیشه های مارکسی و کمونیستی بنا نهاد٬ حزبی که مبدا حرکتش مبارزه کارگری و مقصدش آزادی و رهایی کارگران و برپایی فوری جمهوری سوسیالیستی بود٬ اما حالا از این جریانی که حتی نام کمونیسم و منصور حکمت وبال گردنش شده چه برجای مانده است؟ خط سازش و راست، خط اپورتونیسم و پوپولیسم، گرایش فرصت طلب غیرکارگری سرگردان و با دستپاچگی با ادعاهای غیر واقعی و نامعلوم به هر ریسمانی می آویزد تا شاید "اجتماعی" شود، تا شاید رسالتش را حداکثر بمثابه گروه فشار بورژوازی ایفا نماید.

نقصان هوش و حواس و حافظه و از شاخی به شاخی آویزان شدن از جمله ویژگیهای این جریان غیر کارگریست. تا دیروز که سرشان به سنگ سرد واقعیت نخورده بود حوصله کشتی گرفتن با جانیان قاتلی از جنس موسوی و کروبی را نداشتند، پرچمهای صورتی و سبز را برافراشتند، انقلاب زردشان انقلاب همه با هم بود. در حالیکه علیه احمدی نژاد و خامنه ای پرچم سبز را به سر کشیده بودند یواشکی به زیر پرچم شیر و خورشید نشان جریانات راست و ارتجاعی اپوزیسیون پرو غرب خزیدند تا شاید از این نمد کلاهی بسازند. هرچند هیچگاه نتوانستند حتی اعتماد موسوی و کروبی و اپوزیسیون پرو غرب را هم  بدست آورند.

با اوجگیری مبارزات انقلابی و توده اى در ایران، با رشد و تعمیق روزافزون گرایشات انقلابى و رادیکال و بالندگی جنبش سرنگونی٬ اولين نتيجه اش پناه بردن جریان ارتجاعی سبز حکومت ساخته به زیر عبا و عمامه خامنه ای در هراس از گسترش جنبش رادیکال و سرنگونی طلبانه بود. اما با تبانی و همدستی جناحهای سبز و سیاه حکومتی برای سرکوب مبارزات انقلابی مردم سر این دوستان قدیم بدجوری بی کلاه مانده است. در برزخ و سرگردان مانده اند. آخر چطور بايد با چرخش قلم و سوت زدن سياست هاى ديروزشان را رفع و رجوع کنند؟

در این میان تقلا برای فرار از این بحران و تشتت فکری چاره اندیشی آسنگران و اصغر کریمی قابل تعمق است. در انترناسیونال 336 محمد آسنگران با ژست انقلابی چپ تر از چپ به تحلیل و تفسیر حوادث چند ماهه اخیر پرداخته و بدون توجه به عملکرد و آنچه در چند ماه گذشته گفته اند٬ پاپ تر از پاپ شده و برای لاپوشانی و ماستمالی افتضاحات سیاسیشان ابتدا تلنگری به جریان شکست و تسلیم کورش مدرسی زده و همزمان در افشاگری و مخالفت با سبزهای حکومتی (همانهایی که دیروز در صف مردم و انقلاب همه با هم بودند) سنگ تمام گذاشته است. ایشان٬ البته بهتر است بگوئیم حزبش٬ حالا که از جانب سبزها و راست های ناسيوناليست رانده شده اند و در برهوت سرگردانی مانده اند٬ جامعه را "چپ و رادیکال" دیده اند و از سر ناچاری میخواهند خود را به جنبش کارگری آویزان نموده تا شاید بیش از این از سیر حوادث جا نمانند. حالا دیگر قسم حضرت عباس و دم خروس به جای خودش باقی!

آسنگران و حزبش پس از سفر هفت شهر عشق و نرد عشق باختن با سبزهای حکومتی٬ تازه یادش افتاده اصلا طبقه کارگری هم هست و این طبقه هم باید به میدان بیاید. حالا چطوری میخواهد این طبقه را به میدان بیاورد؟ پس از کلی آسمان و ریسمان را به هم بافتن٬ اول نتیجه میگیرد طبقه کارگر غیر متشکل است. البته بدون اینکه اکیدا از چرایی و چگونگی موانع و مشکلات و مکانیسم ایجاد تشکلهای کارگری بحثی به میان آید نتیجه گیری نموده و میگوید: در این شرایط هماهنگی چند مرکز کارگری با موانع امنیتی و معیشتی جدی روبرو است زیرا امکان دستگیری و اخراج و... یک معضل جدی برای کارگران است. اگر کارگران در کارخانه ها دست به کار شوند ریسک بالا میرود و همین دستمزدهای نیمه ناتمام هم قطع میشود و...!!!

ایشان با آوردن فاکتی از اصغر کریمی که مدعی است  تشکل برای کارگران خوب است ولی امروز مبارزات و تشکل یابی کارگران در کارخانه را چندان مناسب نمیداند و بهتراست کارگران به جای ایجاد مجامع عمومی و شوراهای قدرتمند کارگری و... صحنه کارخانه ها ترک نموده به خیابانها بیایند و علیه حکومت تظاهرات کنند تا هم کارگران از نان خوردن نیافتند، علیه حکومت هم مبارزه کرده باشند و اصغر کریمی تضمین میکند پس از تضعیف اینچنینی حکومت کارگران در یک روز آفتابی به کارخانه ها برگردند تا تشکلهایشان را بسازند !!!

این قلنبه سلنبه گویی های نامفهوم، این تحلیل و تفسیرهای وارونه و هپروتی و پادرهوا، این نتیجه گیریهای مضحک و خنده دار را نه کسی جدی میگیرد و نه کارگری را به انقلاب سوسیالیستی رهنمون خواهد نمود. اینها همه دلخوشیهایی است برای یک جریان سیاسی با جایگاه طبقاتی کاملا متضاد و متناقض با خواستهای طبقه کارگر !

باید به این دوستان گفت شما نگران و مصلحت اندیش کارگران نباشید. بهتر است به جای این توهمات چاره ای برای سرگذشت اسفبار خود بيانديشيد. کارگران و کمونیستهای کارگری بخوبی راه خودشان را میشناسند. کارگران دستکم در طول حيات منحوس رژيم اسلامى٬ بیش از 30 سال است که توسط سرمایه داران و حکومتشان وحشیانه استثمار میشوند، در خاتون آبادها و پارس خودروها با گلوله و باتوم سرمايه به خون کشیده میشوند. دستمزدهایشان را نمیدهند و فوج فوج در دسته های صدها و هزار نفری٬ بی آنکه دستمزدهای معوق چندین ماهه شان را گرفته باشند در حالیکه خانواده های شریفشان در اجبار و اظطرار برای نان شب مجبور به تن فروشی میشوند٬ از کار اخراج میشوند. با قراردادهای موقت و کار پیمانکاری کارگران را به بردگی مطلق گرفته اند. نگاهی به حوادث کار و جان باختن تلخ دهها و صدها کارگر در سال در مراکز ناایمن کار تحت فشار کارهای سنگین بیاندازید. نه، دیگر وقتی نماینده کارگران ایران خودرو برای شام شب خانواده اش مجبور به فروش کلیه اش میشود نه مصلحتی مانده و نه شرافتی برای این دنیای کثیف !!

شما بهتر است نگران خودتان باشید. ما کمونیستهای کارگری افراطی اجازه نخواهیم داد احدی برای دستیابی به مقاصد سیاسیش جنبش کارگری را ابزار و وسیله قرار دهد. قدرت عظیم و زندگی ساز کارگران در اتحاد طبقاتى شان و در مرکز قدرتشان يعنى آنجاست که شاهرگ سرمايه را ميتوانند بزنند. قدرت کارگران در ایجاد و برپایی مجامع عمومی، شوراها٬ سازمان سراسرى شوراها٬ و حزب سياسى کارگريشان برای رهبری انقلاب کارگریست. طبقه کارگر در انقلاب سرخش چیزی جز زنجیرهایش براى از دست دادن ندارد اما دنیایی را به چنگ خواهد آورد. زنده باد انقلاب کارگری . *